نفس

هو النور 

فکر می کنم به این سی و خورده ای سالی که همه جور مراقبت کردی ازمون. چقد برای ازدواج تک تک مون، درس خوندمون، چقد بهمون میکفتی نماز اول وقت... تا تبت میره بالا دل من میریزه. مگه مرگ با اطلاع قبلی میاد؟ مگه مرگ فقط برای همسایه ست؟ با خودم میگم نکنه من شاهد نبودنش بشم...خدایا کاش میشد من زودتر برم و نبینم این روزاتو... مامان هیچ وقت یادم نمیاد آنقدر مریض دیده باشمت... همیشه هم مریضی های ما رو دست کم می گرفتی برای همینم تا 22 سالگیم دکتر رفتنم به انگشت های دست میرسه! حالا پاشو دوباره سر به سر نوه های بذار، پاشو دوباره سرحال باش...میدونم خوب میشی به اذن خدا میدونم که این یه هشدار بود برامون...ولی به قول پناهیان بالاخره چی....بالاخره یه روزی میاد که یکی یکی میریم... کاش میشد فانی شدنی در کار نبود. انتظار آخرت رو کشیدن سخته، اینکه قرار باشه دیدن های این دنیا فانی باشه و  مقطعی...چقدر دلبستگی سخت میشه با این حساب...البته که آدم خاصیت فراموش کردن داره، آدم ها بالاخره با نبود هم کنار میان  .ولی مامان چقدر سخته... دیشب با بغض فکر می کردم به اینکه حالا حالا ها باید عمر با عزت کنی و بچه های منو ببینی تازه...زوده مامانی برات....از یه چیزی خوشحالی برات، اینکه انقد برای خودت کوله بار گرفتی که دل آدم خوش باشه.... دکتر گفت خدا بهمون رحم کرد....خدایا به قلب هامون رحم کرد....الهی شکر.....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

انا عبدک الضعیف...

لحظه های جهنمی زندگی تمام نمیشن به این سادگی ها،

بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشن.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

و ی ر ا ن ی

با فاصله ای امن که آسیب نبینی 

بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

با کیفی که بر دوشت بود

حس کردم آمدی، جلوی من نادان سرکش ایستادی، درست مثل عکس معروفت، با کیفی که روی دوشت بود، اما نقطه مهم آنجا بود که نگاهت جرات سر بالا کردن به ادم نمی داد. نگاهی از جنس چه بر سرت آمده؟ نگاهی با معنای... نمیتوانم از پس معنایش بربیایم. نگاهی بود سخت نافذ، سخت نافذ، سخت نافذ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

صدایی ضربان قلب

میگم برم آب بخورم میام پیشت، آب خوردنم مساوی میشه با جابجایی غذاها داخل یخچال که تا صبح خراب نشه! برمیگردم پیشت، پتو مسافرتی انداختی روت، خودتو جمع کردی، صدا میزنمت که بیداری...؟ ولی انقد خسته بودی که خوابت برده، اروم گونه تو می بوسم، بازم بیدار نمیشی، خیلی خسته ای، وایمیسم چند لحظه نگات می کنم... سیر نمیشم.. چقد معصومانه خوابیدی، ریش ها رو صورت جوونت خوابیدن، صورتت هنوز جوونه،  به چی فکر میکنم...به اینکه چقدر به این سیما می آید روزی برای ابد آرام خوابیده باشد ولی به شرطی که از جنس عند ربهم یرزقون باشد... 

.

چقدر حرف های ناگفته دارم....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

حسن..

بسم الله.
حال غریبی دارم، بی صبحانه منتظر جمعه شبم که بیایم در هوای شادی ولادتت تنفس کنم. آنقدر دلتنگ ام که فقط میخواهم نامت را تسبیح بگویم...
حسن...حسن..حسن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

طاقت

وقت افطار که بی تاب تر و تشنه ترم

یادم افتاد علم دار....عمو...آب... حرم....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

بل احیاء...

بغض لعنتی که ول نمیکنه و از دیشب چسبیده به گلوم... 

دلم هوای دو رکعت نماز بالاسر....

دلتنگی بابا...و این وسط پر کشیدنش...

از عکس تو و بغض... 

خدایا ممنون که صبرشو میدی وگرنه ما آدمش نبودیم... 

زنی که بی پناه می شود..

دختری که بی بابایش باید سر سفره عقد بله را بگوید..

پسری که شانه های محکم پدر دیگر مامن غرور جوانی مردانه اش نیست...

لایوم کیومک یا اباعبدالله..... 

آه............... 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زهرا سادات

موقت

از آن شب هاییست که به زمین و زمان گیر میدهم و.بد حرف میزنم و از همه بابت هرچیزی شاکی ام.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

مبتلا...

الهی فدایت شوم که نمیگذاری بنده ات طعم روزی بدون امتحان الهی را بچشد، الهی به قربانت روم، میشود راه حل این امتحان را نشانم دهی.....

میشود حداقل نشانه ای بفرستی دل بی قرار م آرام بگیرد؟ 

میشود... 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات