۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

بال ملائک...

از ساعاتی قبل پرواز دلم به شور می افتد، میزند به دستم طبق معمول؛ سوار ماشین می شویم، مامان برای سر موقع رسیدن صلوات میفرستد و من برای آرام شدنم تسبیح دست میگیرم... اربابم و مولایم بهتر از من حال خرابی را میداند، حالی که دقیقا یک ماه پیش که به پابوستان آمدم چقدر بد بود و ادبِ زیارت نداشت...خوشا به حالم که حرم را دوباره ندیده نمردم... خدا را چه دیدی مگر مرگ پیر و جوان می شناسد؟ به تقلاهایم نگاه نکن برای بهترین عاقبت... بهترین عاقبت نصیب بهترین تلاشگر می شود... یک ماه پیش ما هر دو کربلا را خواستیم اما حالا من کنار شما دعوت شدم تا نگاهی بیندازم به حال واقعی ناپاکم... و عزیزترینم...روبروی همان جایی که براتش را شما امضا زدید...

حکما خیر بوده و شکی ندارم. شکی ندارم در بی توجهی هایم.. شکی ندارم در بد شدن عبادت هایم... اما همنقدر بلدم! همنقدر بلدم که بگویم خطا کرده ام و دستم را مثل همیشه محکم نگاه دارید....  

اغثنا یا غیاث المستغیثین 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

دنیا...ادنیٰ..

وقتی تو نیستی

بسان هر روز که صبح ظرف های دیشب را میشستم و ظهر خانه را تمیز می کردم و عصر هم مقدمات شام را میدیدم، نمیگذرد. 

بسان هر شب که از هول آمدنت وسط آشپزی تند تند روبروی اینه می ایستادم و سرخاب سفیدآب میکردم و دستی به سر و وضع م می کشیدم... بسان هر روز نمیگذرد...

اصلاانگار، خورشید طلوع را از دست داده و قرار است تا روزی که بیایی روز را بر ما نتابد... 

این حرف ها بینمان بماند هم قدمم...

یواشکی می گویم

مبادا صدایم دلتنگی ام را به گوشت برساند...

یواشکی تر...می گویم...

خیلی دنیا دارد اثر می گذارد رویم...

قسم بده که راهم کج نشود....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

دو راهی

خیلی دو راهی بدی شده

یه راهش همراه نفسم، یه راهش.. 

خودتون مثل همیشه کمک کنید بهترین انتخاب رو داشته باشم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

واللیل....

و قسم به شب...
قسم به خطبه های شما....
دارٌ بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه 
لاتدوم احوالها 
...
العیشُ فیها مذموم  والامان فیها معدوم....... 

خطبه 226. 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

بلاهت

در این وانفسای آخرالزمان و حراج ایمان ها، گاهی اوقات خود را به بلاهت و نفهمیدن زدن راه گذاشت!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

رئوف..

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد
همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد...

.
.
.
وقتی قسمت نمیشه وداع بخونیم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات