اینکه میخواهم در غار تنهایی ام فرو روم و هم اینکه باید هوای خانه را و مهم تر از آن مرد خانه را داشته باشم... چه حالت های جالبی را آدم تجربه می کند!

.

.

تا بهم میریزی فورا دل آشوبه میگیرم... آنقدری که جسمم ضعیف می شود. اینهمه اتصال دل، برای منی که دنبال استدلالم! 

.

.

ذهنم درگیر تا بیست و پنج سال آینده است و وضعیت اسراییل!  اینکه اگر مژده ی ظهور باشد و من حالا کجای این سرزمین پر از چاله مفید می شوم؟

.

گاهی با خودم می گویم اگر ما شما را نداشتیم...وای از بنی آدم...

وقتی ذهنم متمرکز این می شود که زن طراز انقلاب کیست؟ زنِ دل شاد کن امام کیست؟ چقدر سختی های ظاهری آسان می شود و چقدر دغدغه های فراتر از این چند روز...

.

.

خدایا ما رو فهیم و عامل و موثر برای دین کن...