۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

الحمدلله

در تمام این مدت برای خوشبخت شدنش دعا میکردم. دعامیکردم که جبران بشود شکستن دلی که دست من نبود و خدا خودش شاهد تلاش هایم بود. از اخرین باری که زیر قبه ارباب دعا کردم تا شنیدن خبر ازدواجش زیاد نمیگذرد. خوشحالم؛ برای زوجیت های جدید. برای هر دختر و پسری که عاقبت در کنار یارشان به ارامش میرسند برای ادامه راه زندگی.

اما به هرحال بعضی شبها راحت نمیگذرد. تمام زندگی ات جلوی چشمت می اید. بی انکه بخواهی.

قصه زندگی ما ادم ها قصه تقدیرها و تغییرها، قصه های عجیبی ست که فقط "عسی ان تکرهو شیا و هو خیرلکم، عسی ان تحبوا شی و هو شر لکم" توصیفش میکند.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

تفکر به سبک مادر یک عدد نوپا

خب ما رفتیم شمال ولی اونهمه فانتزی من برای داشتن یک خلوت دبش نه تنها محقق نشد بلکه طفلکم بشدت مریض شد و ما دو روز تیمارداری میکردیم و باقی اوقات هم کان لم یکن دنبال همان طفل نوپا که فقط میدود تا فرار کند و جاهای جدید را کشف کند میدویدیم که سر و پایش به جایی نخورد و تلفات ندهیم !

میخوام اینو بگم که وقتی بچه رو دارید میخوابونید بهترین فرصت تفکره در غیر اون لحظات یا داری کتاب میخونی به زوووور یا کارخونه میکنی یا تند تند غذا بدی بهش بعدم که غش میکنی از خستگی:)))

الان فهمیدم پاره کردن کتاب جزو مراحل علاقه مند شدن بچه ها به کتابه!

و چه کتابی هم بهتر از کتاب کوچولوهای مداحی های پدرش!

اینم نکته ای بود که به درد ایندگان میخوره بهرحال.


شمال با طعم طفل نوپای سر به هوا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات

خودباوری توهمی

چرا تا ١٠ جلد کتاب خفن میخونیم و با ١٠ نفر ادم به زعم خودمون خفن دیدار میکنیم فکر میکنیم بقیه نمیفهمن و مدام بهشون یاداوری میکنیم شما متوجه نیستی و شما هنوز ورود نکردی؟! 

غرور بده بخدا 

حتی تو کلام 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات