۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

چشم هات

نگم از وروجک بازی هات!

داشتی میخوابیدی ها

چشمات نیمه باز بود

گذاشتمت زمین که قنداقت کنم

یکهو دیدم چشمات قد قابلمه بازه و تو اون صورت کپل گردت فقط حق مطلب در صورت خوردن چشماته که ادا میشه!

کارخونه تولید تف ات هم به راااه

دیگه نگم برات که چجوری از خیر قورت دادنت گذشتم و گذاشتم دوباره بخوابی!

به وقت دو ماه و بیست و دو روزگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

ازمایش

بسم الله


حالا که شیرینی وجودت را بیش از پیش میچشم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زهرا سادات

لطفی که کرده ای تو به من، مادرم نکرد...

یا رب

.

از تصویر دلخراش جیغ زدنت تو انستیتوپاستور تا بغض ترکیده ی من جلوی خانم های بخش اطلاعات، از گریه های تو, از درد پاهای کوچولوت... از بی قراری هات که گرسنه ای ولی نمیتونی شیر بخوری... از چشمای معصوم و نازت ک بی رمق منو نگاه میکنند.... از بغضی که چنگ انداخته به گلوی من ... فقط همش تو دلم میگم اگه محبت مادر به بچش انقدره که طاقت گریه هاشو نداره، اگه حد محبت مادر انقدره که بی تاب میشه، پس امامم چقدر شیعیانشو دوست داره؟ پس خدا چقدر به ما مهربونتر و دلسوز تره؟

از صبح تا الان مدام تو دلم میگم ای مهربان تر از پدر و مادرم، حسین.....حسین...حسین....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زهرا سادات